دلنوشته های برای دل خودم

دلنوشته

دلنوشته های برای دل خودم

دلنوشته

تمام دلنوشته هام توی زندگیم ...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان

حرم طلایی ...

هوا تاریک است و من ایستاده ام .

سوز سردی می آید.

بی هدف ایستاده ام و فقط نگاه میکنم به شکلی هندسی از روکشی طلائی. 

بالاخره آمدم ولی همچون صاحب این شهر غریبم. 

اطرافم میروند و می آیند ولی در این لحظه هیچ صدایی به گوشم نمی خورد.اذن دخول می خواهم ولی...

می گویند برای یک دل سیر، دیدنت باید حلالیت بخواهیم از کوچک و بزرگ. 

حلالم کنید ای عزیز ترین کسانم که باعث آمدنم به این کره خاکی شدید و من بسیاری از مواقع این لطفتان را به فراموشی سپردم . حلالم کنید ای کسانی که در روز با شما هستم و ناخواسته می رنجانمتان. حلالم کنید ای تمام کسانی که اعمالم در دنیا در زندگیتان تاثیر دارد و من بی خبرم. 

و مهمتر از همه ... 

چه رویی دارم تا از او حلالیت بخواهم؟

ولی آمدنم به اینجا برای کسب ذره ای آبرو ست.

نیرویی مرا به پیش میبرد. 

دستانم لمس میکند در های بزرگ را و لمس میکنم امانی که بعد از گذشتن از آنها به هر مجرمی می دهند که اینک قلبم امان یافت.

صدای پاهایم یک به یک میرسد به گوش و هر لحظه تند تر می شود مانند بازی بچگی هایم در هنگام یافتن اشیاء مخفی شده. 

نوری شدید می تابد بر چشمان کورم و بینا میکند تا ببینم اتاقک زیبای مورد احتیاج دستهای امید واران را. 

گویی راهی برایم باز شد.

انگار زمان از حرکت ایستاده. 

نمی دانید که لمس خنکی مطبوع این اشکال کوچک هندسی چگونه می رویاند پیچک کوچک و شکنده امیدم را درگلدان سینه. گذاشتن سری پر از حرفهای رنگارنگ بر روی این اشکال و بستن چشمها چه آرامشی می پاشد برصدای کر کننده وسوسه ها .

وقتی درک می کنی که هر آ نچه حرف در سینه داری و یک عمر چون خوره روانت را می خورد فقط با لمس آرامش اینجا گویی برای هزار گوش شنوا گفته شده.ُ

وقتی فقط با نگاه به پارچه سبز پوشاننده بهترین نقطه دنیا آن قدر آرامش و اطمینان می یابی که مطمئن می شوی از دام نفس رهایی یافته ای

باور می کنی که خالق چنین آرامشی می تواند با باران رحمت و بخشش خود بار سنگین گناهانی حتی به اندازه کوه را تنها با یک نم به دریای خوبی ها برای تو تبدیل کند ، آنوقت مفهوم زیارت را در می یابی و آنگاه است که می تونی بگویی خداوندا به خاطر تمام داده ها و نداده هایت شکر و حلالم کن برای تمام گناهانی که دانسته و ندانسته مرتکب شدم. 

حلالم کن

  • کاظم لاوری پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی